آب حوض کِش

تمام دیشب تا صبح را بدون تلفن و تکنولوژی روی صندلی لم داده بودم و فکر می کردم به دو صفحه از کتابی که در جهت آشنایی با تفکرات نیچه بود. نیچه پوچی جهان را درک می کند و به آن آگاه است ولی بر خلاف شوپنهاور که زندگی لعنتی را نفی می کند، دست به تایید آن می زند (چون خدایان یونان).

پندارم که زندگی همچون حوض بزرگی است که خیلی ها در آن به آب بازی سرگرمند و فقط برخی مشغولند به کشیدن آب این حوض... آب این حوض را می کشند، کثافتی ها را دور می سازند تا بلکه به عمق آن دست یابند... و در این هنگام ناگهان دریچه ی مرگ باز می شود و کسی را با جریان سیال آب در خود می بلعد... و آن بعضی ها در این فرصت در خروج جریان سیال زندگی به تصویری از عمق زندگی دست می یابند... حال آن که آن خیلی های مشغول بازی، در این هنگام با باز شدن دریچه دست از بازی می کشند و به آن می نگرند و همین که دریچه مرگ بسته شد باز مشغول می شوند و آن قدر این طور ادامه می دهند که روزی خود بلعیده شوند...

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد