شاید در آینده...

فلکه سوم سوار ماشین شدم، راننده از این جوان هایی بود که سر و صورتش پر از خط  بود و بازویش خالکوبی داشت. شانه ی عریضی داشت، این هوا! (یعنی خیلی) معلوم بود تا یکی چپ نگاهش کند نزاع دسته جمعی راه می اندازد. پانصد تومان را همان اول دادم تا سر سه راه که پیاده می شوم معطل پول نشود. ناخن هایش خیلی کوتاه بود. اندازه ی سه چهار میلیمتر هم قد نداشتند! سرشان دنده دنده های ریز بود. اول آنقدر در باغ خودم بودم که نفهمیدم چرا اینطوری است، بعد پشت چراغ فلکه دوم شروع کرد به جویدن، تا خود سه راه می جویدشان.

همه ی ناخن هایش مرتب بود و کوتاه، بجز ناخن انگشت اشاره اش که بلند بود، مثل اینکه سه تار می زد. از حرفهایش فهمیدم . راست می گفت، نوازنده بود. در عوالمی نامعلوم و برای بغل دستی اش، از مولانا حرف می زد، از ساز. عین خیالش نبود دنیا را آب ببرد، فقط موسیقی بس بود برایش.

دم به دم تماس می گرفت، به همه ی آدم های پشت خط اعلام کرد ساعت دوازده وقت آرایشگاه دارد، حتی به دو سه نفرشان گفت که برای کاشت ناخن می رود. کار به جایی کشید که اعتراف کرد حالش از ناخن هایش بهم می خورد! راست می گفت، لاک و طراحی رویشان پاک شده بود و من نمی دانم در فرآیند کاشت ناخن چه بلایی سر ناخن ها می آورند که  ریشه شان انگار داشت در می آمد.تلفنی از یک نفر آدرس یک جای بهتر را هم گرفت برای دفعه ی بعد، همان اطراف تهرانپارس.

ناخن هایش کوتاه بود و کلفت، از آن ناخن هایی که باید بروی حمام تا خیس بشود و نرم تا بشود کوتاهشان کرد و باید دورشان را حتما سوهان کشید تا روسری نخی آبی روشن اش را نخ کش نکند. دست دادم به سبک احوال پرسی اما طولانی تر، کف دستش دل دل می زد، مثل اینکه نبض داشت. شاید قلبش کف دستش بود، این را بیشتر از هر چیز می شد باور کرد. همه ی رگ های پشت دستش برجسته شده بود، آبی پر رنگ.

سوار ماشین شدم. تاکسی نبود. مسیر سوم تا سه راه شخصی خیلی هست. راننده را اول ندیدم، بعد نگاهش کردم، جوان بود و خوش هیبت هم نبود. اما دنبال یک لقمه نان. جلو یک دختر با موهای زرد شده نشسته بود، عقب یک دختر و پسر جوان. پشت چراغ فلکه دوم دست کشیدم به صورتم، همیشه ناخن هایم را با عجله کوتاه می کنم. با قیچی کوچکی که سرشان صاف دربیاید و سوهان لازم نداشته باشد. کف دست هایم بو می داد، بویش آشنا بود، نه بوی دود بود نه عطر، نه مرطوب کننده، نه بوی پوست نارنگی، بوی خانه ی سالمندان بود...

 


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد