یقه

دورتادور گلویم پر از یقه است، یقه های ایستاده، یقه های آمریکایی، یقه های انگلیسی، یقه های سه سانتی، یقه های هفت سانتی، یقه های خشتی، یقه های داخلی، یقه های خارجی و...

نمی دانم این همه یقه دور گردنم چه می کنند، مدام می خواهند نزدیک تر بیایند. هر کدام می خواهند خودشان افتخار خفه کردن مرا کسب کنند.

روی سر و کله ی هم می کوبند! یکی آن یکی را عقب می کشد، یکی دیگر از پشت به این یکی چنگ می زند...

همه دارند همدیگر را می درند...

ولی چرا انقدر عجله؟

نظرات 2 + ارسال نظر
زهرا جمعه 23 آبان 1393 ساعت 00:40

خوب بود و من هم دوست داشتم...ولی چه عجله ای بود برای گذاشتن نقطه؟!
+نثرت داره جدی تر میشه! بارِکلا!

متشکرم :-)
نمی دونم!شاید هم ادامه پیدا کنه.... :-)

مهسا عابدی چهارشنبه 21 آبان 1393 ساعت 12:22

خوب بود و من دوست داشتم.

خوشحالم :-)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد