دلگیری های کبیسه ای

نوشتن در این صفحه بیش از هر جای دیگری آرامم می کند. وقتی بدانی کسی نمی خواند راحت تر می نویسی اما اگر بنویسی.

سال نود و پنج تمام شد اولین سالی ست که نمی دانم سربلند تحویلش دادم یا نه. سکوت هایم بیشتر شد و حرف هایم با بقیه کم تر. اما ذهنم درگیر و پر مشغله تر. نگاه هایم شاید محدودتر اما عمیق تر.

صحبت از نکبتِ امسال و دل تنگی هایش تکراری ست. خیلی ها رفتند و ما فعلن مانده ایم. ایستاده اما خمیده و گاهی زمین گیر. هر چه بود از بازمانده های نود و پنج محسوب می شوم. بد و خوبش را نمی دانم. ماندن بها دارد و مسئولیت. نمی دانم اگر بمانم چقدر خمیده تر خواهم شد و وحشت جایی خواهد بود که کارآمد نبوده باشی و خمیده شوی.

نه آفرینش و خلقی کرده باشی و نه شادی آفرینی.

هرچه بود گذشت.

شاید سال بعد بهتر باشد و کم ریاتر و سطح توقع ها هم پایین تر.

نود و پنج خیلی چاکریم و عزت زیاد!

نود و شش درود و ارادت!

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد